مرگ احساس
مرگ احساس

مرگ احساس

تا شقایق هست...

تو چه گفتی سهراب؟

قایقی خواهم ساخت...

با کدوم عمر دراز؟

نوح اگر کشتی ساخت، عمر خود را گذراند

با تبر روز و شبش، بر درختان افتاد

سالیان طول کشید، عاقبت اما ساخت

پس بگو ای سهراب ... شعر نو خواهم ساخت

بیخیال قایق....

یا که می گفتی....

تا شقایق هست زندگی باید کرد؟

این سخن یعنی چه؟

با شقایق باشی.... زندگی خواهی کرد

ورنه این شعرو سخن یک خیال پوچ است

پس اگر میگفتی... تا شقایق هست، حسرتی باید خورد جمله زیباتر میشد

تو ببخشم سهراب...

که اگر در شعرت، نکته ای آوردم، انتقادی کردم

بخدا دلگیرم، از تمام دنیا، از خیال و رویا

بخدا دلگیرم، بخدا من سیرم، نوجوانی پیرم

زندگی رویا نیست

زندگی پردرد است

زندگی نامرد است، زندگی نامرد است...

   

نظرات 3 + ارسال نظر
پارسبان دوشنبه 12 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 16:16 http://parszigorat.blogsky.com

زیبا بود خانم افرین واقعا تاثیر گذار موفق باشی

رضا دوشنبه 12 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 16:53

زیبا بود

دختر ایرونی جمعه 10 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 00:42 http://www.ironia.loxblog.com

سلام عزیزم . وبت خیلی نازه . خیلی خوشم اومد . ب منم سر بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد